دنیای سفید

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ مهر ۹۹، ۱۵:۴۲ - فاطمه میرزایی
    Yeeeep :)

۲ مطلب با موضوع «نقد کتاب» ثبت شده است

عقرب روی پله های راه اهن اندیمشک یا از این قطار خون می چکد قربان.

حسین مرتضائیان ابکنار 

مرتضی پسری است که در اوخر جنگ ایران و عراق از خدمت سربازی اش نسویه می کند و می خواهد به تهران برگردد.

زانر اثر دفاع مقدس و یا جنگی است. 

سبک داستان: مدرن. البته داستان کتاب یه ماجرای رئال است اما با تصاویر اغراق شده و سورئال. حتی با شخصیت های سورئال هم رو به رو می شویم. مثلا راننده ایفا و یا تصاویر اغراق شده در فصل پنج. 

از چند جهت داستان به سمت سبک پست مدرن می رود. یکی ان قسمت از داستان که مربوط به خواب های او یا خارج از عالم هوشیاری است که جملات پشت سر هم و بدون علایم نگارشی و گاهی با افعال اشتباه اورده شده اند. 

دیگری ان قسمت که در قهوه خانه در فصل هفت، صدای رادیو پخش می شود و جملاتی نامفهوم بیان می شود که ممکن است اشاره به این داشته باشد که رسانه ها خیلی دورتر از آنچه واقعا در جهان اتفاق می افتد را انعگاس می دهند. 

ما به شکلی در رمان با تصاویری گاملا واقعی، همان طور که خود نویسنده در اول کتاب گفته " تمام صحنه های این رمان واقعی است" رو به رو می شویم و انگار در اخباری که از رادیو پخش می شود خبری از این واقعیت ها نیست.[نظریه بودریار. وانمودگی]

و سوم اینکه از نظر من در این رمان فرم بر محتوا غالب است و یا حداقل نقش مهمی دارد چون ما با محتوایی خاص در این رمان رو به رو هستیم. به شکلی سنت شکنی در نوع نگاه به جنگ ایران و عراق و یا نوعی اسطوره زدایی از یک باور عام به نام دفاع مقدس.  اما با ز فرم غلبه داردو 

چهارم اینکه هر فصل انگار می تواند به صورت مستقل باشد مثل رمان [شبی از شب های زمستان مسافری. ایتالو کالوینو]

شخصیت: مرتضی هدایتی. شاید بتوان گفت ما در طول داستان انگار با سایه ای از مرتضی به نام سیاهم همراهیم. 

پسری که زبانش می گیرد و به علت اینکه یگ بار فرار کرده هنوز خدمتش تمام نشده. 

این دو شخصیت به نوعی با هم تلفیق شده اند و شخصیت مرتضی را تشکیل می دهند. سیاه می تواند روح مرتضی باشد. چیز دیگری که مدام همراه مرتضی است انفرادی است که می تواند نماد تمام تعلقات مرتضی باشد. 

پردازش شخصیتی سایه مانند از سیاوش شخصیت پردازی این داستان را به داستان های پست مدرن شبیه می کند. انجا که در داستان های پست مدرن با شخصیت هایی واضح رو به رو نمی شویم بلکه شخصیت ها سایه و یا سوژه هستند. 

راوی: سوم شخص محدود. به جز فصل هژده. در فصل هژده از دوم شخص [تو] راوی استفاده میشود. آن جا که این دو بعد شخصیت از هم جدا می شوند. سیاه که همان روح باشد می ماند و مرتضی همراه انفرادی اش به تهران برمی گردد. 

اسم چند تکه رمان هم با داستان که ساختاری چند تکه دارد هماهنک است. 

به نظر من آنچه این داستان را خاص کرده محتواست و نه فرم. در واقع ژانر این اثر ضد جنگ است. نشان دادن رزمندگان به عنوان انسان هایی زمینی و نه اسطوره ای که مثل همه از مرگ و یا جنگ می ترسند. فرار می کنند، خودخواه اند و یا حتی مواد مصرف میکنند به دور از تصویر های مزورانه ی معنوی...

اسم داستان برای من بسیار مجهول است و تعریف منسجمی ندارم جز اینکه عقرب شاید نماد بدی باشد به معنای جنگ. 

هرچند تا حدی اسم داستان در فصل هشت تشریح میشود (حرکت یک عقب در یک دایره )و شاید نشانی از سرگردانی...

درهر حال خواندش را توصیه میکنم شاید شما پنجره ی دیگری به نگاه من باز کنید.

سعیده سعیدی.

 

  • سعیده سعیدی

نگاهی به رمان بارون درخت نشین

پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۴ ب.ظ

 

نگاهی به رمان بارون درخت نشین

 

نوشته ی ایتالو کالوینو

 

"برای بهتر دیدن زمین باید از ان فاصله گرفت"

 

بارون درخت نشین از زبان برادر" بارون روندو" روایت می شود. این رمان از همان جمله ی اغازین مشخص می کند که بارون نماد نوعی طغیان و مبارزه علیه سنت های کهنه است.

 

انچه بر سر بارون روندو اتفاق می افتد همان اتفاقی است که بر سر اروپای دوران قبل رنسانس و اواخر دوره ی فئودالیسم می اید که نقد اشرافیت را از دل یک خانواده اشرافی و دوک نشان می دهد.

 

سبک رمان: افسانه های فانتزی است که در ان مضمون طنز سیاسی اجتماعی دنبال می شود.

 

در کل جریان رمان بارون درخت نشین ماجرای نمادین اروپاست در دل انسانی که به عنوان روشنفکر و پیشرو، الگوی عملی برای تغییر و رهایی از عرف های سنتی دارد.

 

همان طور هم کتابی در مورد کشور ارمانی بر فراز درختان و قانون اساسی ان می نویسد. بر خلاف بسیاری از روشنفکران و متفکران و مصلحان که فقط مقاله می نویسند.

 

کوزیمو با وجود اینکه در تمام عمر خویش پس از رفتن به بالای درختان هرگز پایش به زمین نمی رسد، اما این به معنای مخالفت با زمین نیست بلکه به معنای پیوند بیشتر با طبیعت و زمین است.

 

بارون پس از فردیت یافتن و جدا شدن از سنت های جامعه ی خودش (خانواده) مراحل رشدش را طی می کند.

 

برای ادامه زندگی جدیدش دست به نو اوری می زند. سپس به تجربه اندوزی می پردازد. ملاقات با جووانی خلنگ راهزن مسیر او را کمی تغییر می دهد این یک تاثیر دو طرفه است همان طور که مسیر زندگانی جووانی خلنگ راهزن به کلی پس از اشنایی با کتاب ها تغییر می کند.

 

رفته رفته هدف او کمک به دیگران می شود و بارون شخصیتی مثبت شناخته می شود. سپس به دنبال اجتماعی شدن و قرار گرفتن در یک شهر بالای درخت دست به سفر می زند.

 

عشق را تجربه می کند. همان طور که جامعه اروپای ان روز در تجربه ای ناکامل زن را می شناخت. ملغمه ای از هرزگی، ظغیان گر و پر از احساسات و حسادت...

 

همان طور که در رمان های ان روزگار پیداست مثل برباد رفته، مادام بواری و ...

 

در نهایت در سن میان سالی کوزیمو یک مبارز سیاسی می شود. کسی که برای مدتی در گروه فراماسون ها رهبری گروه را بر عهده می گیرد و یکسری قانون گذاری ها توسط او انجام می شود.

 

اما در نهایت بارون تنها و جدا از هر فرقه وتفکری بدون اینکه به زمین بازگردانده شود می میرد.

 

در بعضی نقد ها در باره ی این رمان نوشته اند این اثر همراه با سه گانه ی خودش یعنی : نیاکان ما، ویکنت شقه شده، بارون درخت نشین. برگرفته از اسطوره جمشید ایرانی است.

 

عده ای هم بارون درخت نشین را زندگی نویسنده می دانند. بارونی که روی درخت زندگی نمی کرد...

 

  • سعیده سعیدی